فریادزیر آب
وبلاگی برای عاشقان واقعی
شب آرام میگذرد و من تنها با یاد تو نشسته ام،اگر شب هم بگذرد من از یاد تو نخواهم گذشت…به یادتم مهربونم به هیچ روزی پس ات نمی دهم ،به هیچ ساعتی ، به هیچ دقیقه ای ، به هیچ هیچی ! سخت چسبیده ام تمامت را ز دست دیده و دل هر دو فریاد هرآنچه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجرى نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد هرگاه با دیگرانید، خود را خط بزنید…. و هر وقت با خدایید، دیگران را دوره ای شده که حاضرم جای”پت”باشم! ولی یه دوست واقعی مثل”مت”داشته باشم! بیچاره قلوه سنگی که از دست کودکی به سوی پرنده ای پرتاب می شود … مانده بر سر دو راهی … دل کودک را بشکند یا بال پرنده را هست” را گر قدر ندانی میشود”بود” و چه تلخست” هستی”که “بود” شود و “دارمی” که…. “داشتم” افتاده باش…. اما نه از دماغ فیل زنده باد “یواشکی” که اگر نبود نسل ما منقرض میشد ‘چه دوستی پاکی دارند کفشها… هرکدام که گم شوند… آن یکی را آواره خودش میکند…
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |